خورشید هدایت

هرچیزی اساس وپایه ای دارد واساس اسلام محبت ما اهل البیت(ع) است .حضرت محمد(ص)

خورشید هدایت

هرچیزی اساس وپایه ای دارد واساس اسلام محبت ما اهل البیت(ع) است .حضرت محمد(ص)

سبک زندگی امیرمؤمنان امام علی(ع)






زندگی امیرمؤمنان امام علی,زندگی امیرمؤمنان

هر فردی بخواهد سبک زندگی قرآنی اسلامی داشته باشد، باید زندگی را از امام علی بیاموزد

  

 سبک زندگی امام علی(ع) همان سبک زندگی قرآنی و اسلامی است که باید شناخت و بر اساس آن زندگی کرد؛ زیرا آن حضرت(ع) در سایه تربیت پیامبر(ص) و قرآن بود و یکی از تبیین‌کنندگان و مفسران علمی و عملی قرآن بشمار می‌رود. نویسنده در این مطلب ضمن معرفی آن حضرت(ع) برخی ویژگی‌های سبک زندگی ایشان را نیز بر اساس روایات بیان کرده است.

کیستی امیرمؤمنان علی(ع)
بر اساس آیات قرآن امام‌علی(ع) نفس و جان پیامبر(ص) است. (آل‌عمران، آیه61) او یکی از اولواالامرهایی است که اطاعت ایشان واجب است.  (نساء، آیه59) در آیات قرآن حضرت علی(ع) به عنوان عالم و دانای به تمام کتاب (رعد، آیه 43 و روایات تفسیری)، از راسخون در علم (آل‌عمران، آیه7 و روایات تفسیری)، از اهل عصمت و طهارت (احزاب، آیه 33 و روایات تفسیری)، اهل الذکر (انبیاء، آیه 7 و روایات تفسیری)، خویشان و ذوی‌القربایی که مودت آنان واجب است (شوری، آیه23)، از ابرار و مقربان (سوره انسان و روایات تفسیری)، و ده‌ها عنوان و دارنده فضایل بسیار دیگر معرفی شده است.

آن حضرت مجموع فضایل حتی اضداد بود. فهرست فضائلی را خداوند و پیامبر(ص) برای آن حضرت(ع) بیان می‌کنند که می‌توان گفت همه صفات و اسمای الهی را تجلی و ظهور می‌بخشید. پیامبر خدا(ص) در بیان برخی از فضایل ایشان فرموده است: هر که می‌خواهد به «آدم» و علم او و «نوح» و تقوای او و «ابراهیم» و بردباری او و «موسی» و هیبت او و «عیسی» و عبادت او بنگرد، به «علی‌بن‌ابی‌طالب» بنگرد. (ارشاد القلوب، ص217)

ایشان پرورده دامان رسول‌الله (ص) است؛ چنانکه خودش می‌فرماید: شما خود در پیوند با رسول خدا هم به دلیل خویشاوندی و هم به سبب موقعیت ویژه من، جایگاه مرا می‌شناسید. او مرا از روزگاری که نوزادی بودم در دامن خود می‌نشاند و بر سینه می‌چسبانید و از عطر دلپذیرش بهره‌مندم می‌ساخت، لقمه را می‌جوید و در دهانم می‌گذاشت و هرگز در گفتارم دروغی نشنید و در رفتارم لغزش و سبکسری ندید. (نهج‌البلاغه، ح192)

علی(ع) محرم راز پیامبر(ص) بود و پیامبر اسرارش را با ایشان در میان می‌گذاشت. حضرت علی(ع) در این باره فرموده است: موقعیتی که من در محضر پیامبر خدا داشتم برای هیچ کس دیگر نبود. من هر روز سحر محضر ایشان می‌رفتم. (مسند احمد، ج1، ص77-85)

بریده الأسلمی می‌گوید: هرگاه که با پیامبر(ص) به سفر می‌رفتیم، علی(ع) مسئول توشه و بار پیامبر بود، آنها را از خودش جدا نمی‌کرد و هنگامی که در جایی منزل می‌کردیم توشه و اثاث پیامبر را وارسی می‌نمود و اگر نیاز به ترمیم و اصلاح داشت اصلاح می‌کرد و اگر کفش و نعلین پیامبر نیاز به تعمیر و دوخت داشت آن را انجام می‌داد. (بحارالانوار، ج37، ص303)


این انس و ارتباط و پیوند حضرت علی(ع) با پیامبر(ص) موجب می‌شود تا در فرصت‌های مختلف، از علوم بی‌پایان رسول خدا بهره گیرد. پیامبر(ص) هم این جان خویش به تعبیر قرآن را عزیز و گرامی می‌داشت و به او عنایت ویژه داشت. این گونه است که گفتنی‌‌های بسیار و اسرار مهمی را با او در میان می‌گذاشت. البته این موقعیت برای هیچ کس دیگر فراهم نبود و همین فضیلت بود که حسد برخی بدخواهان را برمی‌انگیخت.

مجموعه‌ای که ایشان از پیامبر(ص) دریافت کرد او را به گنجینه وحی مبدل ساخت. ایشان در خلوت‌های خویش با پیامبر(ص) یا می‌پرسید یا پیامبر(ص) خود علومش را به وی انتقال می‌داد. امیرمؤمنان علی(ع) در این باره نیز فرموده است: هرگاه از پیامبر خدا سؤال می‌کردم، خواسته‌ام را پاسخ می‌داد و اگر من سکوت می‌کردم او خود پیشگام می‌شد و از دانش خود بهره‌مندم می‌ساخت. (المصنف، ج6، ص368، ح32061)

آن حضرت(ع) چنانکه قرآن می‌فرماید از راسخون در علوم قرآنی و اهل ذکر است که باید دین را از او یاد گرفت و متشابهات را فهمید؛ زیرا توان ارجاع متشابهات به محکمات را دارد و آشنای کامل به قرآن و معارف آن و قرآن ناطق است. حضرت علی(ع) خود می‌فرماید: به خدا سوگند آیه‌ای از قرآن کریم نازل نشده است مگر اینکه من می‌دانم در چه موضوعی و در کجا نازل شده است، زیرا پروردگارم به من دلی اندیشمند- ژرف‌اندیش- و زبانی پرسشگر عنایت کرده است. (انساب الاشراف، ج2، ص98 ح27)

لزوم بهره‌گیری از سبک زندگی امام علی(ع)
با توجه به آیات و روایات پیش گفته و غیر آنها باید گفت که هر فردی اگر بخواهد سبک زندگی قرآنی اسلامی داشته باشد، باید زندگی را از امیرمؤمنان علی(ع) بیاموزد. از نظر پیامبر(ص) هر کسی که شیعه امام علی(ع) شد و پا در جای پای ایشان گذاشت رستگار خواهد شد و وارد بهشت می‌شود. بنابراین، لازم است تا هر مسلمانی سبک زندگی امام را بشناسد و براساس آن رفتار نماید.

ابن کهمس گوید: به حضرت صادق(ع) عرض کردم: عبدالله بن ابی یعفوربر شما درود فرستاد. حضرت فرمود: بر تو و بر او درود باد، وقتی پیش او رفتی سلام مرا به او برسان و بگو: جعفر بن محمد می‌گفت: نیک بنگر هر آن ویژگی که باعث شد تا علی(ع) به آن مقام بلند نزد پیامبر خدا برسد، خود را ملازم آن خصلت نما و یقین بدان هر مقامی که علی نزد پیامبر یافت تنها و تنها به خاطر راستگویی و امانتداری بود. (الکافی، ج 2، ص 104، ح 5)

در این روایت ضمن اینکه شناخت سبک زندگی اسلامی امام علی(ع) به عنوان یک واجب برای بهره‌گیری از آن مطرح شده، به برخی از ویژگی‌های اخلاقی تاکید خاص و ویژه‌ای مبذول شده است؛ زیرا این فضایل اخلاقی ریشه دیگر فضایل اخلاقی است و هر کسی به اینها متخلق شود بستری برای تخلق به فضایل دیگر فراهم می‌آورد. از نظر آموزه‌های قرآنی معیار ارزش انسانها و میزان مسلمانی بر اصول و فضایلی چون «صدق» و «امانت» است. در روایات بسیاری آمده است که به نماز و رکوع و سجود اشخاص نگاه نکنید، بلکه بنگرید که راستگویی و امانت‌داری او چگونه است؟ زیرا این امور است که شرافت و کرامت انسانی را نمایان می‌سازد و انسان دروغگو و خائن هرگز بهره‌ای از انسانیت نبرده چه رسد که بهره‌مند از مسلمانی باشد و در مسیر ایمان قرار گیرد.

زندگی امیرمؤمنان امام علی,زندگی امیرمؤمنان

 سبک زندگی امام علی(ع) همان سبک زندگی قرآنی و اسلامی است

  
برخی از ویژگی‌های سبک زندگی امیرمومنان(ع)
در اینجا به برخی از مهم‌ترین ویژگی‌های سبک زندگی اسلامی امیرمومنان(ع) اشاره می‌شود.
1- حلال‌خواری و خشنودی خدا و پیامبر: از مهمترین ویژگی‌هایی که یک انسان مومن را از غیر مومن متمایز می‌کند همین اموری است که حضرت صادق(ع) در این حدیث فرموده است: به خدا سوگند علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) تا روزی که از این دنیا رفت مال حرامی نخورد و هیچگاه بر سر دو راهی - که هر دو راه مورد خشنودی خدا باشد- قرار نگرفت مگر اینکه پرزحمت‌ترین آنها را برگزید و هر حادثه مهمی که برای پیامبر خدا پیش می‌آمد - به دلیل اعتمادی که به علی داشت- از او کمک می‌گرفت. در میان این امت هیچ‌کس نتوانست همانند علی(ع) راه پیامبر را- بی‌کم و کاست- طی کند و با این همه تلاش و کوشش، همواره چون بیمناکان کار می‌کرد، چشمی به بهشت و چشم دیگر بر آتش داشت، از سویی امیدوار پاداش بهشت و از سوی دیگر هراسناک از کیفر آتش بود. (الارشاد، ص 255) ابن عباس نیز درباره طالب رضای حق بودن ایشان می‌گوید: علی(ع) در تمامی کارهای خود همواره در پی رضایت الهی بود و به همین جهت «مرتضی» نامیده شد. (المناقب، ج 3، ص 110)

در مدینه آن حضرت(ع) برای محافظت از جان پیامبر(ص) در مسجد خود را آماده مقابله با توطئه‌ها می‌کرد، زیرا منافقانی درصدد ضربه زدن به آن حضرت(ص) بودند، از همین رو مراقبت و حفاظت از جان پیامبر لازم بود و امام به عنوان محافظ رسول خدا(ص) کنار ستون محرس در مسجد‌النبی می‌نشسته و مراقب اوضاع بود. آن ستون هم در مسجد‌النبی و کنار قبر حضرت رسول مشخص است و روی آن نوشته است:‌ «اسطوانه الحرس»

2- پشتیبانی حق و سازش‌ناپذیری: از ویژگی‌های آن حضرت(ع)، نداشتن سازش با مخالفان حق و عدل و برخورداری از قاطعیت انقلابی در راه انجام وظیفه بود. خود آن حضرت(ع) می‌فرماید: به جان خودم سوگند، در نبرد با کسی که مخالفت حق کند و راه گمراهی پیش گیرد، نه مداهنه و سازش می‌کنم نه سستی. (نهج‌البلاغه، الخطب: 24) و در جایی دیگر می‌فرماید: در تمامی زندگی من، نقطه سیاهی نیست تا عیب جویان و اشاره‌کنندگان با چشم و ابرو اشاره کنند و سخنی گویند. خوارترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را بستانم و نیرومند نزد من ناتوان است تا حق دیگران را از او بازگیرم. ما با تمام وجود به قضای الهی خشنود و در برابر فرمانش تسلیم هستیم. (نهج‌البلاغه، الخطب: 37) آن حضرت(ع) به آنچه می‌گفت عمل می‌کرد و از همین رو، قاطعیت، در اجرای حق و عدالت و پشتیبانی از مظلوم در برابر ظالم از ویژگی‌های «حکومت علوی» بود. هرچند اجرای دقیق عدالت، به کام دنیا خواهان خوش نمی‌آمد و عده‌ای از او می‌رنجیدند، اما دلخوشی آن حضرت این بود که خدایش از او راضی است. آن حضرت(ع) می‌فرماید سخن گفتن از عدل و حق آسان ولی عمل بدان سخت و دشوار است.

3- رضایت خداوند اصل اساسی در سیاست علوی: امیرمؤمنان(ع) جز برای رضایت خداوند گامی برنداشت و بر آن بود تا با خداوند در حالت «راضیه مرضیه» با نفسی مطمئن ملاقات کند. (فجر، آیات 27 تا 30) این‌گونه است که در دوره جاهلیت و اسلام هرگز از این اصل در هیچ یک از سیاست‌هایش عدول نکرد. آن حضرت(ع) ‌درباره این راهبرد اساسی در سیاست عمومی خویش می فرماید: به خدا سوگند، من همواره در زمره پیشتازان این حرکت بودم تا روزی که جبهه دشمن تار و مار شد و جاهلیت از صحنه بیرون رفت، بی‌آنکه کمترین ضعف یا ترسی داشته باشم و امروز نیز در همان راستا قدم برمی‌دارم و تصمیم دارم باطل را بشکافم تا حق از پهلوی آن بیرون آید. مرا با قریش چه کار؟ که دیروز در موضع کفر بودند و با آنان جنگیدم و امروز نیز که گرفتار فتنه و انحراف شده‌اند به پیکارشان خواهم خاست. من همانگونه که دیروز با آنان برخورد کردم امروز نیز همانم. (نهج‌البلاغه، خ 33) همین سیاست است که دیگران را به دشمنان وی تبدیل کرد و اجازه ندادند تا به عنوان خلیفه خدا و پیامبر(ص) بر منصب ولایت الهی خود در ظاهر قرار گیرد و او را از ولایت‌ظاهری و خلافت دنیوی محروم کردند. در حقیقت تنها گناه امام(ع) از نظر دیگران همان سازش ناپذیری و سیاست راهبردی رضایت خدا است. همین رضایت‌جوئی خداوند و عدم تکیه و اعتماد به غیر خدا موجب می‌شود تا ایشان به جنگاوری بی‌باک تبدیل شود و در زمان تنزیل و تاویل از مشرکان و منافقان نهراسد. حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمود:‌... و از شگفتی‌های زمانه این است که - شامیان- به من پیام داده‌اند که خود را برای مقابله با سرنیزه‌ها آماده کنم و برای ضربه‌های شمشیر شکیبا باشم، مادران گریان به سگوشان بنشینند! تاکنون کسی مرا با دعوت به جنگ تهدید نکرده است و از زخم‌های نیزه و شمشیر هراسی نداشته‌ام، چرا که بر یقین به پروردگارم تکیه دادم و دینم را زنگار شبهه نیالوده است. (نهج‌البلاغهًْ خ 22)

4. عدالت‌خواهی و عدالت‌محوری: از دیگر سیاست‌های راهبردی امام علی(ع) در سبک زندگی ایشان عدالت‌خواهی و عدالت‌محوری است. همین عنصر نیر بسیاری را از وی و حکومتش دور می‌کند؛ زیرا اجرای عدالت در حق خود و خویشان بسیار سخت و دشوار است؛ این در حالی است که آموزه‌های اسلامی تاکید دارد که عدالت را حتی در حق دشمنان چنان اجرا کنید که به وی ظلمی روا نشود و به خاطر خویشان و دوستی با افراد از عدالت عدول نکنید. (مائده، آیه 8؛ انعام، آیه 152) سیاست‌های عدالتی امیرمومنان(ع) بر بی‌تقوایان سخت می‌آمد؛ زیرا از نظر قرآن عدالت نزدیک‌ترین حالت به تقوای الهی است. (همان) در روایت است آنگاه که حضرت امیر به دلیل رعایت مساوات در تقسیم بیت‌المال مورد عتاب قرار گرفت فرمود: آیا به من امر می‌کنید و اصرار می‌ورزید تا پیروزی را به بهای ستم بر کسانی که مسئولیت سرپرستی آنها بر دوشم نهاده شده است به دست آورم؟ به خدا سوگند که تا روزگار در گردش است و ستارگان آسمان در پی هم حرکت می‌کنند، چنین کار ناروایی نخواهم کرد. اگر این مال، ثروت شخصی من بود در تقسیم آن مساوات را رعایت می‌کردم، چه رسد به اینکه مال، مال الله است. (نهج‌البلاغهًْ، خ 124) آن امام را تندیس عدالت می‌گویند؛ چنان که خود می‌فرماید: به خدا سوگند اگر اقلیم‌های هفت‌گانه زمین را با هر چه در زیر آسمان آنها است به من دهند تا خدا را در حد گرفتن پوست جوی از دهان موری نافرمانی کنم، نخواهم کرد. چرا که این دنیای شما در نزد من از برگ نیم جویده‌ای در دهان ملخی ناچیزتر است. علی را با نعمت‌های فناپذیر و لذت‌های گذرا و ناپایدار چه کار! (نهج‌البلاغهًْ، خ 222)

5. همدلی و همدردی با درماندگان: در شیوه حکومت، سیاست مردمی و جانبداری از مظلومان و محرومان از اصول کلی زمامداری امیرمؤمنان(ع) بود. ایشان با همدلی و همدردی با مردم بر آن بود تا حق و عدالت را اجرا کند؛ زیرا با چنین سیاستی است که می‌توان مردم را در جایگاه کرامت و شرافت خودشان قرار داد. آن حضرت(ع)  مردم را دوست داشت، مردم هم او را دوست داشتند. پیامبر گرامی اسلام(ص) به این ویژگی امام علی(ع) به عنوان یک عطای الهی اشاره کرده و فرموده است: یا علی، خدای متعال تو را چنین قرار داده که بینوایان را دوست بداری و آنان را به عنوان پیروان خویش بپسندی و آنان هم تو را پیشوایی و امامت بپسندند. (حلیهًْ الاولیاء، ج 1، ص 71)


6. همدردی با مردم و یاوری محرومان: گرایش به مردم و روحیه مهرورزی به آنان، از ویژگی‌های رهبران الهی است. بر اساس آموزه‌های قرآنی مومن باید مهارت همدلی و همدردی را بیاموزد و نسبت به دیگران اجرا کند. این که خداوند یکی از ویژگی‌های اهل ایمان و نماز را کمک به محروم و سائل دانسته در همین چارچوب است. (ذاریات، آیات 19 و 20؛ معارج، آیات 24 و 25) کمک و انفاق و اطعام به دیگران و احسان به مردمان از اصولی است که در اسلام بسیار مورد تاکید است و رهبران الهی به عنوان الگوهای حسنه باید در این امور پیشگام باشند چنانکه بودند و هستند. مغیرهًْ - الضبی - می‌گوید: علی(ع) به موالی - شهروندان غیر عرب و بردگان آزاد شده - تمایل بیشتری داشت و نسبت به آنان مهربانتر بود. در صورتی که - خلیفه دیگر به شدت از آنان دوری می‌‌گزید و پرهیز می‌کرد (الغارات: ص 341) درباره همدردی آن حضرت(ع) با مردم می‌توان به این سخن آن حضرت استناد کرد که فرمود: هیهات که هوی و هوسم بر من چیره شود و شکم‌بارگی به گزینش طعام‌های لذیذ وادارم کند، در حالی که چه بسا در یمامه و یا حجاز کسانی باشند که امید دستیابی به قرص نانی نداشته و خاطره‌ای از سیری ندارند و هرگز مباد که من با شکم پر بخوابم در حالی که شاید پیرامون من شکم‌های به پشت چسبیده و جگرهای سوخته باشد. (نهج‌البلاغهًْ، نامه: 45) بی‌خبری مسئولان حکومتی از وضع زندگی مردم جامعه، ناپسند است. در حکومت‌های غیرمردمی، حاکمان به راحتی و رفاه خود می‌اندیشند و همه وسایل آسایش را برای خود و بستگان خویش فراهم می‌کنند و به رنج و محرومیت و گرسنگی و نیاز طبقات محروم توجهی ندارند. حضرت علی(ع) این شیوه را از شأن حکومت دور می‌داند و به یاد گرسنگان جامعه در دور افتاده‌ترین مناطق است.

7. پیشتاز در عمل نیک و خیر: قرآن از سرعت و سبقت‌گیری مومنان در کارهای نیک و خیر سخن به میان آورده و آنان را تشویق می‌کند. (بقره، آیه 148؛ مائده، آیه 48) اسوه‌های ایمان و عمل همواره در هر کار خیر و نیکی پیشگام بوده و هستند. حضرت امیرالمؤمنین(ع) درباره خود می‌فرماید: ای مردم! به خدا سوگند من هرگز شما را به هیچ طاعتی فرا نمی‌خوانم مگر آنکه خود بر شما -  در عمل به آن - پیشی می‌جویم و از هیچ گناهی نهی نمی‌کنم - مگر آنکه پیش از شما، خود را از عمل به آن بازمی‌دارم. (نهج‌البلاغهًْ، خ 173) 

زندگی امیرمؤمنان امام علی,زندگی امیرمؤمنان

  امیرمؤمنان (ع) جز برای رضایت خداوند گامی برنداشت

 
8. ارشاد و موعظه‌گری: خداوند در قرآن بر موعظه دیگران و اینکه انسان دیگری را به کارهای خیر و آخرت یادآور شود و از دلبستگی به دنیا باردارد تاکید دارد. انسان‌ها همواره نیازمند پند و موعظه و نصیحت هستند. به این معنا که گاه لازم است به شکل عام مسائل خیر و اخلاقی گوشزد شود یا به شکل خاص درباره رفتار شخصی به خودش تذکر داده شود. امام‌‌علی(ع) دلسوزانه به این امر اقدام می‌کرد. زاذان می‌گوید: حضرت امیرالمؤمنین(ع) به تنهایی در بازار می‌گشت و گمشده را راهنمایی و ناتوان را کمک می‌کرد و به هنگام عبور از پیش فروشندگان و کسبه، قرآن کریم را در برابر آنها می‌گشود و این آیه را برای آنها می‌خواند «خانه آخرت - سعادت ابدی - را برای کسانی قرار دادیم که قصد سرکشی و فساد در زمین ندارند و عاقبت - نیک - تنها از آن پرهیزکاران است». (المناقب ج 2، ص 104) البته گاه لازم است به شکل امر به معروف و نهی از منکر به این فریضه عمل شود؛‌زیرا اگر ترک این فریضه شود ممکن است ارزش‌ها با ضد ارزش‌ها جابه‌جا شده و به شکل یک فرهنگ درآید. از این رو، امام علی(ع) نسبت به اوضاع جامعه و رفتار کسبه و مردم بی‌تفاوت نبود، شخصا امر به معروف و نهی از منکر می‌کرد و با «تذکر لسانی» مردم را به یاد خدا و قیامت می‌انداخت، تا به وظیفه خویش عمل کنند.

9- سفره و خوراک: راوی می‌گوید از حضرت صادق(ع) شنیدم که فرمود: حضرت امیرالمومنین در نوع غذا شبیه‌ترین افراد به پیامبر خدا(ص) بود. او خود نان و سرکه و روغن زیتون می‌خورد و به مردم- مهمانان خود- نان و گوشت می‌داد. (الکافی، ج6، ص 328)

10- کار و تلاش: آن حضرت(ع) با توجه به موقعیت‌های زندگی کاری را انجام می‌داد که نیاز جامعه بدان بود و امکانش برایش فراهم بود. ایشان به حکم قرآنی به آبادانی زمین می‌پرداخت (هود، آیه 61) و کارش را بیهوده نمی‌دانست؛ چنانکه قرآن می‌فرماید: ایحسب الانسان ان یترک سدی؛ آیا انسان گمان می‌کند که رها شده است؟ (قیامت، آیه 36) در روایت است که امام علی(ع) هنگام شخم زدن زمین این آیه را می‌خواند. حضرت امام صادق(ع) درباره کار و تلاش آن حضرت(ع) فرموده است: گاهی امیرالمومنین به سوی صحرا می‌رفت و همراه خود باری از هسته خرما می‌برد، وقتی سوال می‌شد این چیست که به همراه داری؟ می‌فرمود: هر دانه از اینها یک نخل است ان‌شاءا... آنگاه می‌رفت و همه آنها را می‌کاشت و دانه‌ای از آنها را نمی‌خورد. (الکافی، ج 5، ص 75) آن حضرت(ع) زندگی‌اش را از راه کار و تلاش تامین می‌کرد و خود را وابسته به بیت‌المال نمی‌کرد، بلکه چنان بود که دیگران نیز از کار و تلاش وی بهره‌مند می‌شدند. خود آن حضرت می‌فرمود: ای مردم کوفه اگر- مرا دیدید- با اندوخته‌ای بیشتر از وسایل شخصی زندگی و مرکب و غلام خود از نزد شما برگشتم، بدانید که خائن بوده‌ام- آن حضرت در مدت حکومت، از بیت‌المال مصرف نمی‌کرد- و هزینه زندگی او از زمین‌های کشاورزی که در ینبع داشت تامین می‌شد. (الغارات، ص 44)

11- ساده‌زیستی: آن حضرت(ع) با آن که درآمد خوبی از کار و تلاش خویش در زمین‌ها و نخلستان‌ها داشت، ولی همه آنها را در راه خدا انفاق می‌کرد و خود بهره‌ای نمی‌برد. در دوران عزلت از سیاست و در اوج قدرت یکسان زیست و تفاوتی در زندگی‌اش پدید نیامد و به سوی تجملات نرفت، با آن‌که وضع مسلمانان در آن دوره خوب بود و اقتصاد شکوفایی داشتند، ایشان به کمترین چیزها قناعت می‌کرد و بسیار ساده می‌زیست. حضرت خود در این باره فرموده است: به خدا سوگند تن‌پوش خود را چندان وصله کرده‌ام که از وصله‌کننده‌اش شرم دارم. روزی گوینده‌ای به من گفت: آیا زمان دور افکندن آن فرا نرسیده است؟ و من گفتم: دور شو، که هنگام بامداد، از مردم شب‌رو سپاسگزاری می‌شود (یعنی نتیجه این رنج من در آینده مورد تمجید قرار خواهد گرفت). امیرالمومنین(ع) پنج سال حکومت کرد و در طول این مدت آجری بر آجر و خشتی روی خشت ننهاد و زمینی را به خود اختصاص نداد و درهم سفید و دینار سرخی به ارث نگذاشت. (المناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص95)

12- عبادت و طریق بندگی: امام به حکم آیه 56 سوره ذاریات فلسفه آفرینش انسان را عبادت و عبودیت و بندگی دانسته و بر آن مسیر حرکت می‌کرد. حضرت صادق(ع) فرموده است: حضرت امیرالمومنین به هنگام وضو گرفتن اجازه نمی‌داد کسی برایش آب بریزد و می‌فرمود: دوست ندارم در نمازم به درگاه خدا کسی را شریک قرار دهم. (علل‌الشرایع، ج1، ص 323) از نظر ایشان نماز، امانت الهی است که بندگان را به بندگی می‌رساند. برای همین بر آن اهتمام خاص داشت. در تفسیر قشیری آمده است: هرگاه وقت ادای نماز می‌رسید، رنگ چهره امیرالمومنین تغییر می‌یافت و بر خود می‌لرزید. وقتی به او می‌گفتند: این چه حالت است؟ می‌فرمود: هنگام ادای امانتی رسیده است که بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه شد و آنها از حمل آن سرباز زدند و انسان این بار امانت را برداشت. (المناقب، ج2، ص 124؛ الاحزاب، آیه 72) از همین‌رو، ایشان نمازخانه‌ای داشت که در آنجا به عبادت و بندگی می‌پرداخت. حضرت صادق(ع) فرمود: حضرت امیرالمومنین در خانه خود اتاقی را که نه کوچک بود و نه بزرگ، اختصاص به نماز خود داده و هر شب کودکی را برای خوابیدن به همراه خود می‌برد و در همان جا نمازهایش را می‌خواند. (المحاسن، ج2، ص 425 ح 2557) در این حدیث دو نکته وجود دارد که هر دو از آداب و مستحبات اسلامی است:

1- اختصاص دادن جای معینی برای نماز و عبادت در خانه 2- پرهیز از تنها خوابیدن در یک خانه که مکروه است. اختصاص یک مکان برای نماز و عبادت، آنجا را قداست می‌بخشد و حضور قلب و تمرکز روحی بهتری برای نمازگزار فراهم می‌کند.

13- نقش نگین: نقش نگین انگشتری ایشان پیام‌های اساسی را به دیگران یادآور می‌شد. از این‌رو، توجه به این نقش‌ها به عنوان شعار زندگی هر مسلمانی اساسی و مهم است. عبد خیر می‌گوید: علی(ع) چهار انگشتر داشتند که به دست می‌کردند: یاقوتی برای نجابت و بزرگی- فرزانگی- و فیروزه برای پیروزی و حدید چینی برای نیرومندی و عقیق را نیز برای محافظت. نقش نگین یاقوت: «لااله الاالله المک الحق المبین» و نقش فیروزه: «الله الملک الحق» و نقش حدید: «العزهًْ لله جمیعا» و در نگین عقیق سه سطر نقش بسته بود: «ماشاءالله، لاقوهًْ الا بالله، استغفرالله» (الخصال، ص 199)

14- پیمان روزانه با فرشتگان: حضرت صادق(ع) فرموده است: حضرت امیر(ع) هر بامداد- خطاب به دو فرشته نویسنده اعمال می‌فرمود: مرحبا بر شما دو فرشته بزرگوار و یادداشت‌کننده اعمال- به خواست خدا امروز نیز- آنچه دوست دارید بر شما املا خواهم کرد و به دنبال این تعهد به ذکر: «سبحان‌الله و لااله الاالله» مشغول می‌شد تا خورشید طلوع می‌کرد و هنگام عصر نیز تا غروب آفتاب، به همان ذکرها می‌پرداخت. (بحارالانوار، ج 84، ص 267 ح 38)

15- فرزند صالح، روشنایی چشم: از نظر امام علی(ع) فرزند صالح همان چشم روشنی بشر است. از نظر آن حضرت(ع) فرزندان صالح، دیندار و مفید برای جامعه، مایه روشنی چشم والدین و ذخیره صالح برای آنان است و پس از مرگ پدر و مادر هم، خوبی‌های آنان سبب یاد خیر و طلب رحمت مردم برای پدر و مادرش می‌شود. تربیت دینی اولاد، از مهم‌ترین وظایف والدین است و ادب، برترین میراث آنان است. حضرت در این‌باره فرموده است: به خدا سوگند هیچ‌گاه از پروردگار خود فرزندانی خوش‌سیما و نه فرزندانی سرو قامت نخواسته‌ام، بلکه فرزندانی مطیع خداوند و ترسان از او خواسته‌ام تا هرگاه به فرزندم نگریستم و او را در حال اطاعت خدا دیدم، چشمانم روشن شود. (تفسیرالصافی، ج4، ص 27)

آنچه بیان شد تنها گوشه‌ای از جنبه‌های سبک زندگی امام علی(ع) بود و قطعا پرداختن به همه این جنبه‌ها نیاز به یک کتاب قطور خواهد داشت.

آیه مباهله دلیل امامت امام علی (ع)


بازدید : 3043 بار

جمعه، 29 آذر 1387

آیه مباهله دلیل امامت امام علی علیه السلام

آیه مباهله دلیل امامت امام علی علیه السلام






آیه مباهله دلیل امامت امام علی علیه السلام

«شیخ مفید» بعد از نقل واقعه مباهله مى‌گوید: «در آیه مباهله امیرالمؤمنین «نفس» رسول ‌خدا (صلی الله علیه واله) شمرده شده است و این کاشف از آن است که على (علیه السلام) به آخرین حد فضیلت رسیده است و با پیامبر (صلی الله علیه واله) در عصمت از گناهان و در همه کمالات دیگر مساوى است و خداوند او و فرزندان خردسال و همسرش را براى پیغمبر (صلی الله علیه واله) به ‌منزله حجت و برهانى براى دین قرار داده است.» (1) 
و همو در جاى دیگر مى‌گوید: «در تفضیل امیرالمؤمنین گروه‌هاى مختلف شیعه هم‌رأى نیستند. شیعیان دوازده امامى نیز در این باره اختلاف دارند. بیشتر متکلمان آن‌ها گویند "قطعا و یقینا پیامبران از على (علیه السلام) برترند." محدثین و اهل نقد و ژرف‌اندیشان در روایات و گروهى از متکلمان و اصحاب مناظره گویند: "البته على از همه انسان‌ها به ‌جز حضرت محمد (صلی الله علیه واله) برتر است" و گروه کوچکى توقف کرده‌اند و گویند: "نمى‌دانیم على از پیامبران بالاتر یا پایین‌تر و یا مساوى با آن‌هاست ولى این را مى‌دانیم که حضرت محمد (صلی الله علیه واله) از على‌ (علیه السلام) برتر است." گروهى دیگر از ایشان نیز گویند: "امیرالمؤمنین از همه انسان‌ها برتر است به ‌جز پیامبران اولوالعزم."» 
سپس «شیخ مفید» در اثبات برترى امام على‌ (علیه السلام) بر همگان به‌ جز رسول ‌خدا (صلی الله علیه واله)، چند استدلال ذکر مى‌کند و پیش از هر دلیل دیگرى به سراغ آیه مباهله «فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنةالله على الکاذبین» (ال عمران: 61) مى‌رود و مى‌گوید: «این آیه مى‌فهماند که على‌ (علیه السلام) به ‌منزله جان رسول‌ خداست و مى‌دانیم که رسول‌ خدا (صلی الله علیه واله) در میان همه انسان‌ها افضل است [پس على افضل از همه انسان‌ها به ‌جز رسول ‌خداست.] در این آیه «ابنائنا» بر حسن و حسین‌ ـ علیهما السلام ـ صدق مى‌کند و منظور از «نساءنا»، فاطمه زهرا (س) و مقصود از «انفسنا»، على‌ (علیه السلام) است و منظور از «نفس» چیزى همانند خون و هوا که قوام پیکره مادى انسان بدان مى‌باشد، نیست و مراد از «انفسنا»، رسول‌خدا نیست؛ چرا که درست نیست انسان به سوى خود، نفس خود را فراخواند بلکه مراد کسى است که در عزت، کرامت، محبت، ریاست، ایثار، بزرگى و جلالت در نزد خداوند سبحان جایگاهى چون رسول‌ خدا (صلی الله علیه واله) داشته باشد و اگر هیچ دلیل دیگرى وجود نمى‌داشت که حاکى از برترى پیامبر بر على‌ (علیه السلام) باشد. همین آیه دلالت بر تساوى آن‌ها هم در فضیلت و هم در مرتبه مى‌کرد اما دلایل دیگرى موجود است که پیامبر را از این تساوى خارج مى‌کند آنگاه برترى على بر سایر افراد بشر به مقتضاى این مسأله باقى مى‌ماند.» (2) 
«شیخ طوسى» در ذیل آیه مباهله گفته است: «این آیه به نظر اصحاب ما از دو جهت بر برتری على‌ (ع)دلالت دارد: اول آن که مباهله براى آشکار شدن حق در برابر باطل است و این جز با افرادى تحقق نمى‌پذیرد که نزد خدا افضل و صحت عقیده آن‌ها آشکار شده باشد و خود مأمون‌الباطن باشند و جهت دوم آن‌که در این آیه، جان على، مثل جان رسول‌ خدا (صلی الله علیه واله) شمرده شده است.» 
ایشان از «ابوبکر رازى» معروف به «جصاص» نقل مى‌کند: «آیه مذکور دلالت دارد که حسن و حسین، دو پسر رسول ‌خدا (صلی الله علیه واله) هستند و پسر دختر در واقع پسر انسان است و نیز از «ابن ابى‌علان» نقل مى‌کند: "این آیه دلالت دارد که حسن و حسین در آن زمان مکلف بودند؛ زیرا مباهله جز با بالغین جایز نیست."» 
«شیخ طوسى» تصریح مى‌کند: «مراد از «انفسنا» در آیه مباهله رسول‌ خدا (صلی الله علیه واله) نیست؛ زیرا شخص خود را دعوت نمى‌کند. با این حال ایشان در تفسیر آیه مذکور گویا اشکال خود را از یاد برده و فرموده است که مراد از «انفسنا»، نفس رسول‌ خدا و نفس على‌ (علیه السلام) است» 
البته این سخن مخالف نظر مشهور علماى شیعه است و بیشتر با نظر مفسران اهل سنت (3) توافق دارد و ظاهرا مبناى این سخن شیخ روایتى از امام باقر (علیه السلام) است. 
«شیخ طبرسى» علاوه بر نقل مطالب فوق از «شیخ طوسى» اضافه مى‌کند: «مراد از «انفسنا» نمى‌تواند پیامبر (صلی الله علیه واله) باشد بلکه خصوص على (‌علیه السلام) مراد است؛ زیرا پیامبر داعى است و داعى غیر از مدعو است.» (4) 
رسول‌خدا برخلاف انتظار، همه خویشان و اصحاب خویش را براى مباهله جمع نکرد و تنها آن چهار تن را با خود آورد و این خود نشان مى‌دهد که سایر مردم در مرتبه آن‌ها نیستند و در قرب الى ‌الله به پایه آنان نمى‌رسند و ثانیا مساوات على‌ (علیه السلام) با پیامبر خدا (صلی الله علیه واله) به معناى مساوات در درجه است نه در نبوت 
«علامه حلى» در بیان افضلیت على (علیه السلام) نسبت به صحابه به وجوهى چند استدلال کرده است و از جمله آن‌ها، آیه مباهله است. ایشان گوید: «مفسران اتفاق دارند که مراد از «ابنائنا و نسائنا و انفسنا» در آیه شریفه، حسن و حسین و زهرا و على (‌علیه السلام) هستند و مراد از «انفس» خصوص على (‌علیه السلام) است و چون نفس على و نفس رسول‌ خدا (صلی الله علیه واله) یکى نمى‌تواند باشد پس چیزى نمى‌ماند جز آن که بگوییم مراد مساوات آن دو است و رسول ‌خدا (صلی الله علیه واله) افضل از همه مردم است پس همین‌طور على (‌علیه السلام)» (5). 
«قاضى نورالله شوشترى» در ذیل آیه مباهله فرموده است: «خداوند على (‌علیه السلام) را نفس محمد (صلی الله علیه واله) قرار داده است و مراد از آن مساوات است و کسى که اکمل و اولى بالتصرف است [یعنى شخص رسول‌ خدا که در غدیر خم از مردم اعتراف گرفت که «الست اولى بالمؤمنین من انفسهم»] مساوى او نیز اکمل و اولى بالتصرف است. (6) و این بهترین دلیل بر علو مرتبه على (‌علیه السلام) است و چه فضیلت از این بالاتر که خدا پیامبر خویش را مأمور ساخته که در دعا به وجود على (‌علیه السلام) استعانت جوید و بدو متوسل شود از این رو در آیه مباهله تعبیر به «نبتهل» شده است. اگر بگویند مراد از «انفس» در اینجا مردان هستند که آن به معناى رسول‌ خدا و على ـ ‌علیه السلام ـ است و نمى‌توان گفت تعبیر «انفسنا» نشان مساوات على (‌علیه السلام) با پیامبر خداست؛ زیرا از ضررویات دین است که هیچ فردى نمى‌تواند همتا و مساوى پیامبر خدا باشد و هرکس چنین ادعایى کند از دین خارج است. محمد (صلی الله علیه واله) پیامبر مرسل و خاتم انبیا و بالاترین پیامبر اولى‌العزم بود و این صفات همه در على‌علیه السلام مفقود است. آرى آیه مباهله فضیلت بزرگى براى على‌علیه السلام محسوب مى‌شود ولى دلالت بر امامت او ندارد. 
در پاسخ گوییم رسول‌خدا برخلاف انتظار، همه خویشان و اصحاب خویش را براى مباهله جمع نکرد و تنها آن چهار تن را با خود آورد و این خود نشان مى‌دهد که سایر مردم در مرتبه آن‌ها نیستند و در قرب الى ‌الله به پایه آنان نمى‌رسند و ثانیا مساوات على‌ (علیه السلام) با پیامبر خدا (صلی الله علیه واله) به معناى مساوات در درجه است نه در نبوت. شکى نیست که شمرده شدن على‌ (علیه السلام) به منزله نفس رسول‌ خدا (صلی الله علیه واله) به معناى اتحاد آن دو به حقیقت نیست بلکه مراد، مساوات در امورى است که مساوات در آن‌ها ممکن است؛ یعنى فضائل و کمالات؛ زیرا این معنا نزدیکترین معانى به معناى حقیقى است و مى‌دانیم که رسول ‌خدا (صلی الله علیه واله) افضل از همه مردم است پس مساوى او نیز افضل خواهد بود. 
و نیز مى‌توان گفت که مراد از مساوات على (‌علیه السلام) با پیامبر مساوات در صفات نفسانى است و نبوت از صفات ذاتى و نفسانى نیست بلکه به معناى آن است که شخص خاصى مخاطب به خطاب نبوت گردد. ولى اگر نبوت را از صفات ذاتى و نفسانى به شمار آورید که مخاطب به تبلیغ گردیدن ناشى از آن است هیچ اشکالى ندارد که این صفت و این درجه براى امیرالمؤمنین نیز حاصل باشد نهایت آن که خصوصیت خاتمیت پیامبر اسلام مانع از آن است که على‌علیه السلام نیز بدان شکل مخصوص مخاطب به خطاب تبلیغ گردد و اسم پیامبر شرعا بر او اطلاق گردد. و اتفاقا این سخنى است که دورتر از سخن اهل سنت نیست که نقل کرده‌اند پیامبر خدا در شأن ابوبکر فرمود «انا و ابوبکر کفرسى رهان» (7) و در شأن عمر فرمود «لو کان بعدى نبى لکان عمربن الخطاب». 
نکته دیگر آن که گرچه آیه مذکور به صراحت دلالت بر امامت على‌ (علیه السلام) ندارد ولى دلالت بر عصمت و افضلیت او دارد و عصمت و افضلیت از شرایط و لوازم امامت است. 
منابع :1. الارشاد، ج 1، ص 227 
2. شیخ مفید، رساله تفضیل امیرالمؤمنین، ص 35 
3. مانند بغوى در معالم التنزیل، ج 1، ص 480 
4. شیخ طبرسى، مجمع‌البیان، ذیل آیه مباهله. 
5. علامه حلى، کشف‌المراد، ص .385 
6. این سخن به عینه از علامه حلى در نهج‌الحق و کشف‌الصدق، ص 177 صادر شده است. 
7. در

همراهی یک زن با پیامبر اکرم (ص) در روز مباهله


 

 

23007_836

روز مباهله؛ همراهی تنها یک زن با پیامبر اکرم در روز مباهله

«نساء»، کلمه‌ای جمع است و از نظر عقلی بر بیش از ۲ نفر دلالت دارد، اما آن‌چه مورد اجماع علمای شیعه و سنی است، همراهی تنها یک زن با پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است. اتفاق بر آن است که حضرت، از میان همسران و دختران خود، تنها فاطمه علیهاالسلام را برای مباهله به همراه بردند.

به گزارش آرمان زنان، ۲۴ ذی‌الحجه روز حادثه عظیم مباهله و نزول آیه مباهله است: «فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبینَ.» هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسید، (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آن‌ها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم (۱).

مباهله یعنی به همدیگر لعن و نفرین فرستادن و ابتهال به معنای تضرع و زاری کردن است؛ در قول خداوند که گفته می‌شود: «ثُمَّ نبتهل» یعنی خالصانه دعا کنیم (۲).

در اصطلاح نیز مباهله به معنی نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است، به این ترتیب که افرادی که با هم گفت‌وگو درباره یک مسئله مهم مذهبی دارند، یک‌جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرع کنند و از او بخواهند که دروغ‌گو را رسوا سازد و مجازات کند (۳).

در این آیه، که به ماجرای تحدی‌کردن پیامبر و مسیحیان نجران اشاره دارد، یکایک افراد کساء حضور دارند؛ حسنین و امیرمؤمنان علیهم‌السلام و زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها. در این روز، پیامبر با پاره‌های وجودشان به میدان می‌آیند و همین نکته است که مسیحیان را به تفکر وا می‌دارد. در این میان، زهرای مرضیه به عنوان تنها زن حاضر، از جایگاه ویژه و قابل بررسی‌ای برخوردار است.

آیات قرآنی که به فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها اشاره دارد
تعدادی از آیات قرآن در شأن ام‌ابیها، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها نازل شده است؛ تمام آیات سوره کوثر در شأن مادر سادات است و آیات سوره دهر نیز همین‌گونه است. در کنار این آیات، آیه مباهله نیز بر حضور حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و هم‌رتبگی ایشان با سایر اهل کساء دلالت دارد.

“نساءنا”؛ یعنی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها
آن‌چه در سوره آل عمران آمده، لفظ «نساءنا» است، که نه تنها به اعتقاد شیعه، که به تصریح علمای اهل سنت نیز به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها اشاره دارد (۴)؛ و بسیاری از اهل تفسیر و حدیث، روایات این باب را با بیش از ۵۱ طریق متفاوت از صحابه و تابعین آورده‌اند که همگی نیز از بزرگان اهل سنت هستند.

ابوبکر جصاص از علمای اهل سنت می‌گوید: «راویان تاریخ و ناقلان آثار و اخبار هیچ‌گونه اختلافی ندارند در اینکه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در روز مباهله درحالی‌که دست حسن و حسین را به دست داشت و علی و فاطمه همراهش بودند، برای مباهله با نصارا حاضر شد و مسیحیان نجران را به مباهله دعوت کرد.» (۵)

زهرا سلام‌الله‌علیها یا همسران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم
«نساء»، کلمه‌ای جمع است و از نظر عقلی بر بیش از ۲ نفر دلالت دارد، اما آن‌چه مورد اجماع علمای شیعه و سنی است، همراهی تنها یک زن با پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است. اتفاق بر آن است که حضرت، از میان همسران و دختران خود، تنها فاطمه علیهاالسلام را برای مباهله به همراه بردند. شاید بتوان علت این امر را آن دانست که در روز مباهله، آنچه مورد سؤال بود، نبوت آن حضرت بود و ایشان باید کسانی را به همراه می‌بردند که حداقل شریک کار رسالت و نبوت او باشند و زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها چنین بود.

در همین زمینه زمخشری از علمای اهل سنت، در ذیل آیه می‌گوید: «این دلیلی است که قوی‌تر از آن بر فضیلت اصحاب کساء وجود ندارد و این برهان روشنی است بر صحت نبوت رسول خدا صلی الله علیه و آله.» (۶)

در حقیقت به موجب این آیه، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، یکی از مصادیق نساء نیست، بلکه از ابتدا مصداق دیگری برای نساء جز ایشان درنظر گرفته نشده بود و هیچ مصداق دیگری جز ایشان وجود نداشت.

عصمت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها
در جریان مباهله قرار بود دروغ‌گویان لعن و رسوا شوند. بنابراین، اگر پیامبر کسی را به همراه می‌برد که در عمر خود دروغ گفته باشد، لعن او بر دروغ‌گویان، شامل خود نیز می‌شد؛ زیرا خودش از اول دروغ گفته و این کاری عبث و غیرعقلانی است. از این نکته می‌توان عصمت حضرت فاطمه علیهاالسلام را دریافت؛ این‌که ایشان هیچ دروغی در زندگی نداشته و مصداق اکمل و اتم صداقت است.

ذکر این نکته خالی از لطف نخواهد بود که عصمت، از ویژگی‌های انسان‌های برگزیده‌ای چون امامان و انبیاء الهی است؛ مقامی‌خاص و ویژه که شامل هرکسی نخواهد بود؛ مگر از اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم و این عبارتی است که پیامبر اکرم پیش از آن‌که به میدان مباهله بروند، در کنار علی، فاطمه و حسنین علیهم‌السلام فرمودند: «الّلهمَّ هؤلاءِ اَهلی»؛ (۷) خدایا، اینها اهل بیت من هستند.

این بیان نشان شأن واقعی حضرت زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها، نه تنها از منظر شیعه که در نگاه اهل سنت، با دیدی قرآنی و الهی است و تأیید این ادعا بیان نبی مکرم اسلام است که فرمود: «اگر خداوند در روی زمین بندگانی گرامی‌تر از علی، فاطمه، حسن و حسین سراغ داشت که من با آنان مباهله کنم، هر آینه با آنان به صحنه مباهله می‌آمدم، اما خداوند مرا امر کرده که همراه اینان مباهله نمایم» (۸)

منابع
۱٫ سوره آل عمران، آیه۶۱٫
۲٫ اسماعیل جوهری، الصحاح، ماده «ب ه ل».
۳٫ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۲، ص۴۳۸٫
۴٫ فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج ۸، ص۸۹/ نظام الدین نیشابوری، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج ۲، ص۱۷۸٫
۵٫ احمد رازی جصّاص، احکام القرآن، مکّه، المکتبه التجاریه، ج ۲، ص ۲۳٫
۶٫ محمّد زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالمعرفه، ج ۱، ص ۱۹۳٫
۷٫ رشیدالدین میبدی، تفسیر کشف الاسرار وعده الابرار، ج ۲، ص ۱۵۱ / خالد آل عقده، جامع التفسیر من کتب الاحادیث، ج ۱، ص۳۷۰٫
۸٫ امینی، ابراهیم. فاطمه زهرا بانوی نمونه اسلام.
۹٫ مهرخانه

اهمیت مباهله در کلام مقام معظم رهبری




فضیلت روز مباهله در کلام مقام معظم رهبری

بهترین کلام در مورد این روز از مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) است که میفرمایند : روز مباهله، روزی است که پیامبر مکرم اسلام، عزیزترین عناصر انسانی خود را به صحنه میآورد.

 بهترین کلام در مورد این روز از مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) است که میفرمایند : روز مباهله، روزی است که پیامبر مکرم اسلام، عزیزترین عناصر انسانی خود را به صحنه میآورد.

نکته‌ی مهم در باب مباهله این است: «و انفسنا و انفسکم» در آن هست؛ «و نسانا و نساکم»در آن هست؛ عزیزترین انسانها را پیغمبر اکرم انتخاب میکند و به صحنه میآورد برای محاجه‌ای که در آن باید تمایز بین حق و باطل و شاخص روشنگر در معرض دید همه قرار بگیرد.
هیچ سابقه نداشته است که در راه تبلیغ دین و بیان حقیقت، پیغمبر دست عزیزان خود، فرزندان خود و دختر خود و امیرالمومنین را – که برادر و جانشین خود هست – بگیرد و بیاورد وسط میدان؛ استثنائی بودن روز مباهله به این شکل است.
یعنی نشان دهنده‌ی این است که بیان حقیقت، ابلاغ حقیقت، چقدر مهم است؛ میآورد به میدان با این داعیه که میگوید بیائیم مباهله کنیم؛ هر کدام بر حق بودیم، بماند، هر کدام بر خلاف حق بودیم، ریشه‌کن بشود با عذاب الهی.

لازم به ذکر است ؛بنابر اشهر روزى است که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله با نصاراى نجران مباهله کرد، و پیش از مباهله عبا بر دوش مبارک گرفت، و حضرت امیر المؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام را زیر عبا جا داد و گفت: پروردگارا هر پیامبرى را اهل بیتی بوده، که مخصوص ترین خلق نسبت به او بودند، خدایا اینان اهل بیت منند، از ایشان شک و گناه را برطرف ساز، و پاک کن ایشان را پاک کردنى کامل، پس جبرائیل نازل شد، و آیه تطهیر را در شأن ایشان فرود آورد، آنگاه رسول خدا صلى اللّه علیه و آله آن چهار بزرگوار را براى مباهله به بیرون برد، چون نگاه نصارى بر ایشان افتاد، و حقیقت آن حضرت و آثار نزول عذاب را مشاهده کردند، جرأت بر مباهله را از دست داده، و استدعاى مصالحه و قبول جزیه کردند.
در این روز حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در حال رکوع انگشتر خود را به سائل داد، و آیه

«انّما ولیکم اللّه»

در شأن آن حضرت نازل گشت.
در هر صورت این روز داراى شرافت بسیاری است، و در آن چند عمل وارد است: اوّل: غسل.
دوّم: روزه گرفتن.
سوّم: خواندن دو رکعت نماز، که در وقت و کیفیت و ثواب مانند نماز روز عید غدیر است، و اینکه «آیه الکرسى» در نماز مباهله باید تا

«هم فیها خالدون»

خوانده شود.
چهارم: خواندن دعاى مباهله مى باشد، که شبیه به دعاى سحر ماه رمضان است، و شیخ طوسى و سیّد ابن طاووس نقل کرده اند، ولى بین روایات آن دو بزرگوار اختلاف زیادى است، و من روایت شیخ طوسى را در کتاب «مصباح» برگزیده ام که فرموده است: دعاى روز مباهله همراه با فضیلت آن، از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده، و آن دعا این است:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ بَهَائِکَ بِأَبْهَاهُ وَ کُلُّ بَهَائِکَ بَهِیٌّ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِبَهَائِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ جَلالِکَ بِأَجَلِّهِ وَ کُلُّ جَلالِکَ جَلِیلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِجَلالِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ جَمَالِکَ بِأَجْمَلِهِ وَ کُلُّ جَمَالِکَ جَمِیلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِجَمَالِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عَظَمَتِکَ بِأَعْظَمِهَا وَ کُلُّ عَظَمَتِکَ عَظِیمَهٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعَظَمَتِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ نُورِکَ بِأَنْوَرِهِ وَ کُلُّ نُورِکَ نَیِّرٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِنُورِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ رَحْمَتِکَ بِأَوْسَعِهَا وَ کُلُّ رَحْمَتِکَ وَاسِعَهٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ کُلِّهَا.

خدایا از تو درخواست مى کنم از زیبایى ات به حق برترین مرتبه زیبایى ات، و همه مراتب آن زیباست، خدایا از تو درخواست میکنم به همه مراتب زیباییات.
خدایا از تو درخواست مى کنم از بزرگى ات به حق برترین مرتبه بزرگى ات، و همه مراتب بزرگى ات بزرگ است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه مراتب عظمتت.
خدایا از تو درخواست میکنم از جمالت، به حق برترین مرتبه جمالت، و همه مراتب جمال تو جمیل است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه مراتب جمالت.
خدایا تو را میخوانم چنان که فرمان دادى، پس اجابتم کن چنان ه وعده فرمودى، خدایا از تو درخواست می کنم از شکوهت، به حق برترین مرتبه شکوهت، و همه مراتب شکوهت شکوه مند است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه مراتب شکوهت.
خدایا از تو درخواست میکنم از نورت، به حق برترین مرتبه نورت، و همه نورت نورانى است، خداى از تو درخواست میکنم به همه نورت، خداى از تو درخواست میکنم از رحمتت، به حق وسیع ترین مرتبه رحمتت و همه رحمتت وسیع است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه رحمتت.

اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ کَمَالِکَ بِأَکْمَلِهِ وَ کُلُّ کَمَالِکَ کَامِلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکَمَالِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ کَلِمَاتِکَ بِأَتَمِّهَا وَ کُلُّ کَلِمَاتِکَ تَامَّهٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکَلِمَاتِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ أَسْمَائِکَ بِأَکْبَرِهَا وَ کُلُّ أَسْمَائِکَ کَبِیرَهٌ ،

خدایا تو را می خوانم چنان که فرمانم دادى، پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودى.
خدایا از تو درخواست میکنم از کمالت به حق برترین مرتبه کمالت، و همه کمالت کامل است، خدایا از تو درخواست مى کنم به همه کمالت، خدایا از تو درخواست می کنم از کلماتت به حق تمام ترین کلماتت، و همه کلماتت تمام است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه کلماتت، خدایا از تو درخواست می کنم از نامهایت به حق بزرگترین آنها، و همه نامهایت بزرگ است،

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَسْمَائِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عِزَّتِکَ بِأَعَزِّهَا وَ کُلُّ عِزَّتِکَ عَزِیزَهٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مَشِیَّتِکَ بِأَمْضَاهَا وَ کُلُّ مَشِیَّتِکَ مَاضِیَهٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَشِیَّتِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِقُدْرَتِکَ الَّتِی اسْتَطَلْتَ بِهَا عَلَى کُلِّ شَیْ ءٍ وَ کُلُّ قُدْرَتِکَ مُسْتَطِیلَهٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِقُدْرَتِکَ کُلِّهَا،

خدایا از تو درخواست میکنم به حق همه نامهایت.
خدایا تو را میخوانم، چنان که فرمانم دادى، پس اجابتم کن، چنان که وعده فرمودى، خدایا از تو درخواست میکنم از عزّتت، به حق برترین مرتبه عزّتت، و همه عزّتت عزیز است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه عزّتت، خدایا از تو درخواست میکنم از مشیّتت به حق گذراترین مشیّتت و همه مشیّتت گذراست، خدایا از تو درخواست مى کنم به همه مشیّتت.
خدایا از تو درخواست میکنم به قدرتت که با آن بر همه چیز برتری گرفتى، و همه قدرت تو برتریگیر است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه قدرتت.

اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عِلْمِکَ بِأَنْفَذِهِ وَ کُلُّ عِلْمِکَ نَافِذٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعِلْمِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ قَوْلِکَ بِأَرْضَاهُ وَ کُلُّ قَوْلِکَ رَضِیٌّ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِقَوْلِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مَسَائِلِکَ بِأَحَبِّهَا وَ کُلُّهَا إِلَیْکَ حَبِیبٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَسَائِلِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ شَرَفِکَ بِأَشْرَفِهِ وَ کُلُّ شَرَفِکَ شَرِیفٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِشَرَفِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ سُلْطَانِکَ بِأَدْوَمِهِ وَ کُلُّ سُلْطَانِکَ دَائِمٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِسُلْطَانِکَ کُلِّهِ .

خدایا تو را می خوانم، چنان که فرمانم دادى، پس اجابتم کن، چنان که وعده فرمودى، خدایا از تو درخواست می کنم از علمت به حق نافذترین آن و همه علم تو نافذ است، خدایا از تو درخواست مى کنم به همه علمت.
خدایا از تو درخواست مى کنم از گفتارت به حق پسندیده ترین آن.
و همه گفتارت پسندیده است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه گفتارت.
خدایا از تو درخواست میکنم از خواسته هایت به حق محبوب ترین آنها، و همه آنها نزد تو محبوب است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه خواسته هایت.
خدایا تو را میخوانم چنان که فرمانم دادى، پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودى، خدایا از تو درخواست میکنم از شرفت به حق برترین مرتبه شرفت، و همه شرفت شریف است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه شرفت.
خدایا از تو درخواست میکنم از سلطنتت، به حق پایدارترین آن.
و همه سلطنتت پایدار است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه سلطنتت.

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مُلْکِکَ بِأَفْخَرِهِ وَ کُلُّ مُلْکِکَ فَاخِرٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمُلْکِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عَلائِکَ بِأَعْلاهُ وَ کُلُّ عَلائِکَ عَالٍ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعَلائِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ آیَاتِکَ بِأَعْجَبِهَا وَ کُلُّ آیَاتِکَ عَجِیبَهٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِآیَاتِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مَنِّکَ بِأَقْدَمِهِ وَ کُلُّ مَنِّکَ قَدِیمٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَنِّکَ کُلِّهِ،

خدایا از تو درخواست میکنم از فرمانروایى ات به حق گرانمایه ترین آن، و همه فرمانروایی ات گرانمایه است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه فرمانروایى ات.
خدایا تو را مى خوانم چنان که فرمانم دادى.
پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودى.
خدایا از تو درخواست می کنم از والایى ات به حق والاترین آن، و همه والایی ات والاست، خدایا از تو درخواست مى کنم به همه والایی ات.
خدایا از تو درخواست می کنم از آیاتت به حق شگفت ترین آیاتت، و همه آیاتت شگفت است، خدایا از تو درخواست مى کنم به همه آیاتت.
خدایا از تو درخواست میکنم از نعمتت به حق دیرینه ترین آن و همه نعمتت دیرین است، خدایا از تو درخواست مى کنم به همه نعمتت.

اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ وَ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَا [مِمَّا] أَنْتَ فِیهِ مِنَ الشَّأْنِ وَ الْجَبَرُوتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکُلِّ شَأْنٍ وَ کُلِّ جَبَرُوتٍ اللَّهُمَّ وَ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَا تُجِیبُنِی بِهِ حِینَ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ أَسْأَلُکَ بِبَهَاءِ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ یَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ أَسْأَلُکَ بِجَلالِ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ یَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ أَسْأَلُکَ بِلا إِلَهَ إِلا أَنْتَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ رِزْقِکَ بِأَعَمِّهِ وَ کُلُّ رِزْقِکَ عَامٌّ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرِزْقِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عَطَائِکَ بِأَهْنَئِهِ وَ کُلُّ عَطَائِکَ هَنِی ءٌ ،

خدایا تو را میخوانم چنان که فرمانم دادى، پس اجابتم کن، چنان که وعده فرمودى.
خدایا از تو درخواست میکنم، به حق آنچه که در آن قرار دادى از مقام و جبروت، خدایا از تو درخواست میکنم به تمام مقام و تمام جبروتت.
خدایا از تو درخواست میکنم به آنچه با آن اجابتم مینمایى، زمانیکه از تو میخواهم، اى خدا، اى که معبودى جز تو نیست، از تو میخواهم به زیبایى اینکه معبودی جز تو نیست.
اى که معبودى جز تو نیست، از تو میخواهم به بزرگى اینکه معبودى جز تو نیست.
اى که معبودى جز تو نیست، از تو میخواهم به حق اینکه معبودى جز تو نیست.
خدایا تو را میخوانم چنان که فرمانم دادى، پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودى.
خدایا از درخواست میکنم از روزى ات به همه گانه ترین آن، و همه روزى ات همگانى است.
خدایا از تو درخواست می کنم به همه روزى ات، خدایا از تو درخواست میکنم از عطایت، به حق گواراترین آن، و همه عطایت گواراست.

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعَطَائِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِکَ بِأَعْجَلِهِ وَ کُلُّ خَیْرِکَ عَاجِلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِخَیْرِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ بِأَفْضَلِهِ وَ کُلُّ فَضْلِکَ فَاضِلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِفَضْلِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْنِی عَلَى الْإِیمَانِ بِکَ وَ التَّصْدِیقِ بِرَسُولِکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلامُ وَ الْوِلایَهِ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الْبَرَاءَهِ مِنْ عَدُوِّهِ وَ الایتِمَامِ بِالْأَئِمَّهِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلامُ فَإِنِّی قَدْ رَضِیتُ بِذَلِکَ یَا رَبِّ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ فِی الْأَوَّلِینَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ فِی الْآخِرِینَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ فِی الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ فِی الْمُرْسَلِینَ اللَّهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّداً الْوَسِیلَهَ وَ الشَّرَفَ وَ الْفَضِیلَهَ وَ الدَّرَجَهَ الْکَبِیرَهَ.

خدایا از تو درخواست میکنم به همه عطایت، خداى از تو درخواست میکنم از خیرت به فوریترین آن، و همه خیرت فورى است.
خدایا از تو درخواست میکنم به همه خیرت.
خدایا از تو درخواست میکنم از فضلت، به حق فزون ترین آن، و همه فضلت فزون است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه فضلت.
خدایا تو را میخوانم چنان که فرمانم دادى، پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودى.
خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا برانگیز بر ایمان به خود و تصدیق به رسولت (درود خدا بر او و خاندانش باد) ، و ولایت على بن ابیطالب (ع) و بیزاری از دشمنش، و اقتدا به امامان از خاندان محمّد (درود خدا بر آنان باد) ، که من به این واقعیت راضی شده ام.
خدایا درود فرست بر محمّد بنده و رسولت در میان پیشینیان، و درود فرست بر محمّد در میان آیندگان، و درود فرست بر محمّد، در میان آسمانیان، و درود فرست بر محمّد در میان فرستادگان.
خدایا به محمّد عطا کن، وسیله و شرف و فضیلت و درجه بزرگ.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ قَنِّعْنِی بِمَا رَزَقْتَنِی وَ بَارِکْ لِی فِیمَا آتَیْتَنِی وَ احْفَظْنِی فِی غَیْبَتِی وَ کُلِّ غَائِبٍ هُوَ لِی اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْنِی عَلَى الْإِیمَانِ بِکَ وَ التَّصْدِیقِ بِرَسُولِکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَسْأَلُکَ خَیْرَ الْخَیْرِ رِضْوَانَکَ وَ الْجَنَّهَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ الشَّرِّ سَخَطِکَ وَ النَّارِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ احْفَظْنِی مِنْ کُلِّ مُصِیبَهٍ وَ مِنْ کُلِّ بَلِیَّهٍ وَ مِنْ کُلِّ عُقُوبَهٍ وَ مِنْ کُلِّ فِتْنَهٍ وَ مِنْ کُلِّ بَلاءٍ وَ مِنْ کُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ کُلِّ مَکْرُوهٍ وَ مِنْ کُلِّ مُصِیبَهٍ وَ مِنْ کُلِّ آفَهٍ نَزَلَتْ أَوْ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَهِ وَ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی هَذَا الشَّهْرِ وَ فِی هَذِهِ السَّنَهِ.

خدایا درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد، و به آنچه روزى ام نمودى خشنود بدار، و در آنچه به من عنایت کردى برکت ده، و در غیبتم و در غیاب هر غایبى که او از من است نگهدارم باش.
خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا بر پایه ایمان به خود و باور داشتن به پیامبرت برانگیز، خداى بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و از تو میخواهم خوب ترین خوبها را که خشنودی ات و بهشت است، و به تو پناه مى آورم از بدترین بدها که خشمت و آتش است.
خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا محافظت فرما از هر مصیبت و هر بلا، و از هر عقوبت، و هر فتنه، و هر آزمایش، و هر شر، و هر امر ناپسند، و هر پیش آمد، و هر آفت که از آسمان بر زمین فرود آید، یا فرود میآید، در این ساعت و در این شب، و در این روز، و در این ماه، و در این سال

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقْسِمْ لِی مِنْ کُلِّ سُرُورٍ وَ مِنْ کُلِّ بَهْجَهٍ وَ مِنْ کُلِّ اسْتِقَامَهٍ وَ مِنْ کُلِّ فَرَجٍ وَ مِنْ کُلِّ عَافِیَهٍ وَ مِنْ کُلِّ سَلامَهٍ وَ مِنْ کُلِّ کَرَامَهٍ وَ مِنْ کُلِّ رِزْقٍ وَاسِعٍ حَلالٍ طَیِّبٍ وَ مِنْ کُلِّ نِعْمَهٍ وَ مِنْ کُلِّ سَعَهٍ نَزَلَتْ أَوْ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَهِ وَ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی هَذَا الشَّهْرِ وَ فِی هَذِهِ السَّنَهِ اللَّهُمَّ إِنْ کَانَتْ ذُنُوبِی قَدْ أَخْلَقَتْ وَجْهِی عِنْدَکَ وَ حَالَتْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ وَ غَیَّرَتْ حَالِی عِنْدَکَ فَإِنِّی أَسْأَلُکَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِی لا یُطْفَأُ،

خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و روزى من کن از هر شادى، و هر خوشحالى، و هر پایدارى و هر گشایش و هر عافیت و هر سلامت و هر کرامت، و هر روزی وسیع حلال پاک و هر نعمت، و هر وسعتى که از آسمان بر زمین نازل شد یا میشود.
در این ساعت، و در این شب، و در این روز، و در این ماه و در این سال.
خدایا اگر گناهانم مرا در پیشگاهت بی اعتبار ساخته، و میان من و تو پرده شده، و حالم را نزد تو دگرگون نموده.
من از تو درخواست میکنم، به حق نور جمالت که هرگز خاموش نشود،

وَ بِوَجْهِ مُحَمَّدٍ حَبِیبِکَ الْمُصْطَفَى وَ بِوَجْهِ وَلِیِّکَ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَى وَ بِحَقِّ أَوْلِیَائِکَ الَّذِینَ انْتَجَبْتَهُمْ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِی مَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِی وَ أَنْ تَعْصِمَنِی فِیمَا بَقِیَ مِنْ عُمُرِی وَ أَعُوذُ بِکَ اللَّهُمَّ أَنْ أَعُودَ فِی شَیْ ءٍ مِنْ مَعَاصِیکَ أَبَداً مَا أَبْقَیْتَنِی حَتَّى تَتَوَفَّانِی وَ أَنَا لَکَ مُطِیعٌ وَ أَنْتَ عَنِّی رَاضٍ وَ أَنْ تَخْتِمَ لِی عَمَلِی بِأَحْسَنِهِ وَ تَجْعَلَ لِی ثَوَابَهُ الْجَنَّهَ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ یَا أَهْلَ التَّقْوَى وَ یَا أَهْلَ الْمَغْفِرَهِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْنِی بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ

و به آبروى محمّد محبوب برگزیده ات، و به آبروى ولیّت على مرتضى، و به حق اولیایت که آنان را برگزیدى، اینکه بر محمّد و خاندان محمد درود فرستى، و آنچه از گناهانم گذشته بیامرزى، و در باقیمانده عمر حفظم کنى، و به تو پناه میآورم، خدایا، از اینک هرگز به چیزى از نافرمانی هایت بازگردم، تا زنده ام بدارى و تا بمیرانى، و من فرمانبردار تو باشم، و تو از من خشنود باشى، و اینکه عملم را ختم کنى به نیکوترینش، و پاداش آن را برایم بهشت قرار دهى، و با من آن کنى که شایسته آنى، اى هل تقوى و اى اهل مغفرت، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و به رحمتت به من رحم کن، اى مهربان ترین مهربانان. پنجم: دعایى که شیخ طوسى و سیّد ابن طاووس پس از دو رکعت نماز و هفتاد مرتبه استغفار، روایت کرده اند بخواند، اول آن دعا «الحمد للّه ربّ العالمین» است.
در این روز دادن صدقه به تهیدستان به خاطر پیروى از مولاى همه مردان و زنان با ایمان، و زیارت آن حضرت، شایسته است، و مناسب تر زیارت جامعه است.
 روز بیست و پنجم: روز بس شریفى است، و روزى است که سوره «هل اتى» در حق اهل بیت نازل شد براى اینکه سه روز روزه گرفتند و افطارى خود را به مسکین و یتیم و اسیر دادند و خود با آب افطار نمودند! و سزاوار است شیعیان اهل بیت در این ایام به ویژه در شب بیست و پنجم در دادن صدقه به مساکین و ایتام، و سعى در اطعام ایشان، و روزه داشتن این روز پیروى از مولایان خود کنند.
از آنجا که بعضى از علما این روز را روز مباهله میدانند، مناسب است زیارت جامعه و دعاى مباهله را نیز در این روز بخوانند.

جریان مباهله الگوی پیشرفت خانواده


جریان مباهله پیامبر اسلام با مسیحیان نجران، یکی از صفحات درخشان اسلام است که سبب اثبات حقانیت اسلام گردید.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : سیدحسین سیدی
بازدید : 1209
زمان تقریبی مطالعه : 6 دقیقه

مباهله

خداوند در سوره آل عمران بعد از اشاره به تولد حضرت عیسی(علی نبینا و آله و علیه السلام) و رد نظریه مسیحیان نسبت به تولد آن حضرت، می فرماید: «بگو: بیایید ما و شما فرزندان و زنان و کسانى را که به منزله خودمان هستند بخوانیم، سپس به مباهله برخیزیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغگویان  را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم.» [1]

اینک به چند نکته در باره جریان مباهله اشاره می کنیم.

1- مباهله؛ حقانیت پیامبر و گسترش اسلام

در اوایل سوره نجم، خداوند بعد از قسم به ستاره، و اشاره به حقانیت پیامبر اینگونه می فرماید: «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهْوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ یُوحَى[نجم/3و4] و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏گوید* آنچه مى‏گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست.» 

در جریان مباهله، حضرت زهرا(سلام الله علیها) برای گسترش اسلام و حقایت آن در کنار همسر و پدر خویش قرار گرفت.  وقتی که پیامبر از میان امت خود، اهلبیت خود را به میدان می آورد که یکی از آنها بانوی گرامی اسلام است، یعنی اینکه این افراد، از جمله صدیقه طاهره، الگو و شاخص جامعه اسلامی هستند، و این الگو بودن زنان، این آیه قرآن را به یاد می آورد. «خداوند براى مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد...»

جریان مباهله بعد از استدلال و منطق در باره تولد حضرت عیسی(علی نبینا و آله و علیه السلام)، از طرف خدای بزرگ به عرض پیامبر رسید، و مسیحیان نجران در نتیجه این مباهله مجبور به اعتراف به حقانیت پیامبر اسلام شدند.

تفسیر نمونه می نویسد: «مسئله" مباهله" به شکل فوق شاید تا آن زمان در بین عرب سابقه نداشت و راهى بود که صد در صد حکایت از ایمان و صدق دعوت پیامبر مى‏کرد. چگونه ممکن است کسى که به تمام معنى به ارتباط خویش با پروردگار ایمان نداشته باشد وارد چنین میدانى گردد؟ و از مخالفان خود دعوت کند بیایید با هم به درگاه خدا برویم و از او بخواهیم تا دروغگو را رسوا سازد.»[2]

نکته:

غیر از مسیحیان نجران، کسان دیگری هم از مسلمانان بودند(منافقان) که متاسفانه به حقانیت پیامبر ایمان نداشتند. جریان مباهله هم برای مسیحیان(و نیز مشرکان) و هم برای منافقان، حجت را تمام کرد. جریان مباهله راهی را باز کرد برای شناخت بیشتر مسیحیان از اسلام، و بعدا چه بسا برخی از مسیحیان ایمان آورده باشند؛ ولی چه بسا منافقانی بودند که گر چه در ظاهر مسلمان بودند؛ ولی تا آخر عمر، به پیامبر و حقانیت ایشان ایمان کامل نیاوردند. این گفتار در زمانه ما نیز صادق است. خدا به ما رحم کند.

2 - مباهله؛ دلیلی روشن بر فضائل اهلبیت(علیهم السلام)

در جریان مباهله، فضیلت اهل بیت پیامبر بیشتر نمایان شد. زیرا «منظور از" ابناءنا" در آیه منحصرا" حسن و حسین"(علیهم السلام) هستند، همانطور که منظور از" نساءنا" فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و منظور از" انفسنا" تنها على(علیه السلام) بوده است و احادیث فراوانى در این زمینه نقل شده است.»[3]

تبلیغ فضائل اهلبیت در جریان مباهله می تواند نقش زیادی در مستبصر شدن مسیحیان حال حاضر داشته باشد؛ چنانکه مسیحیان زمان پیامبر، همراهی اهلبیت با پیامبر در جریان مباهله را شاهدی بر حقانیت او گرفتند.

تفسیر نمونه می نویسد: «اگر مشاهده کردید محمد(صلی الله علیه وآله) با سر و صدا و جمعیت و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله کنید و نترسید، زیرا حقیقتى در کار او نیست که متوسل به جار و جنجال شده است، و اگر با نفرات بسیار محدودى از خاصان نزدیک به میعادگاه آمد بدانید که او پیامبر خداست و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است‏.»[4]

3- مباهله؛ ارزش اسلام به جنس زن

اسلام برخلاف اعراب جاهلی که حقوق اجتماعی زنان را نادیده گرفته و حتی دختران خود را زنده بگور می کردند، و برخلاف دنیای غرب که به اسم دفاع از حقوق زنان، شخصیت زن را در جامعه به ابتذال کشانده است، زن را با رعایت حیا و عفت، در کارهای اجتماع(با حفظ حجب و حیا) شریک می داند.

در جریان مباهله، حضرت زهرا(سلام الله علیها) برای گسترش اسلام و حقایت آن در کنار همسر و پدر خویش قرار گرفت.  وقتی که پیامبر از میان امت خود، اهلبیت خود را به میدان می آورد که یکی از آنها بانوی گرامی اسلام است، یعنی اینکه این افراد، از جمله صدیقه طاهره، الگو و شاخص جامعه اسلامی هستند، و این الگو بودن زنان، این آیه قرآن را به یاد می آورد. «خداوند براى مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد...»[5]

4- مباهله؛ هماهنگ بودن خانواده در امور مذهبی

در جریان مباهله، انسان یک خانواده معصوم را می بیند که هماهنگ با هم برای پیشبرد اسلام تلاش می کنند. یک خانواده شیعه نیز باید، هماهنگی و همدلی معنوی و مسلمانی را در سرلوحه برنامه های خود قرار دهد.  اگر خدای ناکرده در خانواده های جامعه اسلامی، هماهنگی مطلوب نباشد و اختلاف سلیقه های جزیی باعث ایجاد تنش در خانواده شود، این خانواده در مسیر پیشرفت خود با موانعی روبرو خواهد شد.

در جریان مباهله، فضیلت اهل بیت پیامبر بیشتر نمایان شد. زیرا «منظور از" ابناءنا" در آیه منحصرا" حسن و حسین"(علیهم السلام) هستند، همانطور که منظور از" نساءنا" فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و منظور از" انفسنا" تنها على(علیه السلام) بوده است و احادیث فراوانى در این زمینه نقل شده است

در سالیان نه چندان دور، وضعیت خانواده ها اینقدر ناهماهنگ نبود، و معنویت و اخلاق یکی از عوامل مهم رشد و بالندگی خانواده ها بود «فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَدا[جن/14] آنان که اسلام آوردند راستى به راه رشد و صواب شتافتند.»

آیا خانواده ها از اسلام دور شده اند یا نا هماهنگی و تشتت در میان خانواده مسلمان و مقید، وجود دارد؟

سخن آخر

در این مقاله، چهار نکته از مباهله پیامبر با مسیحیان نجران را بیان کردیم که عبارت بودند از؛ 

یک: حقانیت پیامبر در جریان مباهله برای مسیحیان نجران ثابت شد و آنها مجبور به اعتراف به حقانیت پیامبر شدند. چه بسی خیلی از مستبصران مسیحی، امروزه با شنیدن جریان مباهله و امثال آن به اسلام بگروند.

دو: در جریان مباهله، فضایل اهلبیت پیامبر بیش از پیش  تبیین گردید.

سه: حضور یک بانو در روز مباهله، نشان از رفعت مقام زن در اسلام دارد. 

چهار: در جریان مباهله، یک خانواده معصوم برای گسترش اسلام، هماهنگ به میدان آمدند و عزم خود را برای دفاع از اسلام نشان دادند، باید خانواده شیعی و پیرو اهلبیت نیز هماهنگی در اهداف و برنامه های معنوی(و به تبع آن، مادی) خود را از یاد نبرد.

پی نوشت ها:

1ـــ ترجمه الهی قمشه ای، ص57، آیه 61 آل عمران 

2ــ تفسیر نمونه، ج2، ص581

3ــ همان، ص 582