جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۵۷؛ حضور مهندس بازرگان نخستوزیر دولت انقلابی در جمع هزاران نفری مردم و سخنرانی او از یک طرف و تظاهرات چند هزار نفری طرفداران شاپور بختیار نخستوزیر شاه از سوی دیگر و همچنین حمله گارد حکومتی به همافران، مهمترین اخبار امروز بود که تهران را به صحنه زورآزمایی انقلابیون و ضدانقلاب بدل کرده است.
به گزارش ایسنا، صبح امروز مهدی بازرگان نخستوزیر دولت موقت انقلابی منتخب امام خمینی در یک سخنرانی با حضور بیش از صدها هزار نفر از مردم در دانشگاه تهران و خیابانهای اطراف آنکه شعار "سلام بر بازرگان نخستوزیر ایران" سر میدادند، برنامه دولت خود را اعلام کرد. بازرگان در این سخنرانی اظهار کرد: دولت آقای بختیار با این قصد و داعیه روی کار آمد که آزادی پس گرفته شده از مطبوعات را مجدداً برگرداند و حکومتهای نظامی شهرستانها را منحل سازد و تعطیل کند. آزادی اجتماعات بدهد، باقیمانده زندانیان سیاسی را تصفیه نماید، البته نه تصفیه به معنای استالینی بلکه به معنای انسانی و شاه را هم روانه خارج کند و وعدههای دیگر.
نخستوزیر دولت موقت ادامه داد: قسمتهایی از این برنامهها انجام شد و بنده باید برای رعایت انصاف باید بگویم که دولتهای قبلی نکردند و نتوانستند یا نخواستند. ایشان شکایت و گله دارد که چرا از اعمال من تقدیر نمیکنید. بحث بر سر اینها نیست. اینها به جای خود محفوظ، آنچه مورد اشکال و ایراد و اختلاف است ایراد قانونی بودن دولت ایشان و نشستنشان و گفتنشان سر جای همان غاصبین و دشمنان ملت و تمکین کامل نکردن به خواسته ملت و انقلاب است.
وی با بیان اینکه نیت بنده و دولتی که از آنها دعوت برای همکاری خواهم کرد این است که برای مردم ایران و خلق ایران کار کنیم، افزود: بنابراین متقابلاً از مردم ایران و خلق ایران انتظار توکل داریم. شعار همیشگی آقا این بوده است که من زبان مردمم، الهام از مردم میگیرم، برای مردم کار میکنم و در میان مردم هستم. اگر ما اسلام و دموکراسی را مترادف و کنار هم قرار دهیم به همین معناست. بیان دیگری است از کلام خدا و خلق یا خالق و خلق. خواسته خدا خواسته خلق است و خواسته خلق باتقوا خواسته خداست.
بازرگان همچنین درباره وظایف دولتش یادآور شد: همانطور که اطلاع دارید و مقام رهبری انقلاب در انتصاب رئیس دولت اعلام فرمودند، خطوط اصلی و وظایف دولت موقت به قرار ذیل است؛ احراز و انتقال قدرت، ارائه و اثبات حقانیت (همان رفراندوم)، احیا و اداره و اصلاح مملکت، انتخابات مجلس مؤسسان و ارجاع به آرای عمومی برای تدوین و تصویب قانون اساسی جدید، انتخابات مجلس شورای ملی و استعفا و تحویل کار به رئیسجمهور و دولت رسمی بعدی.
امروز امام خمینی هم در پیامی از راهپیمایی عظیم روز پنجشنبه مردم تشکر و در این پیام تاکید کردند: ملت حرف خود را دیگر با چه زبانی بگوید. ملت فریاد میزند. ملت چندین سال است که برای خواستههایش فریاد میزند.
همچنین امام خمینی صحت عکسی را که پنجشنبه گرفته شده و در کیهان به چاپ رسیده بود که در آن همافران و نیروهای نظامی در حضور ایشان سلام نظامی میدادند و ستاد ارتش آن را تکذیب کرده بود، تأیید کردند. کمیته استقبال از امام هم عصر امروز اعلام کرد به خاطر رسیدگی امام به امور مهم نهضت ساعات ملاقات عمومی ایشان تغییر کرده است و از این پس صبحها از ساعت ۱۰ تا ۱۱:۳۰ برای آقایان و عصرها از ساعت ۱۶ تا ۱۷:۳۰ برای خانمها وقت ملاقات با رهبر انقلاب تعیین شده است.
از طرفی امروز طرفداران قانون اساسی و سوسیالدموکراسی و طرفداران شاپور بختیار در استادیوم امجدیه تهران اجتماع کردند و با شعارهایی مثل "بختیار بختیار سنگرتو نگه دار" دست به تظاهرات زدند. تظاهرات امروز این عده با درگیریهایی از سوی مخالفین همراه شد و چند نفر مجروح شدند. در پایان این تظاهرات طرفداران قانون اساسی قطعنامهای با مفاد زیر منتشر کردند: اجرای کامل قانون اساسی، آزادی قلم و بیان دور از اختناق و تعصبات، کوتاه کردن دست عوامل بیگانه و خائنین وطن در موقع راهپیمایی گروههای پشتیبان قانون اساسی، احترام به ارتش و به افراد نیروهای مسلح شاهنشاهی که حافظ استقلال و تمامیت ارضی ایران هستند. این گروه همچنین از کلیه حاضران دعوت کرد که هفته آینده در میتینگی با همکاری کلیه ارگانهای سیاسی جبهه وحدت ملی ایران شرکت کنند.
امروز همچنین شاپور بختیار در گفتوگو با سردبیر کیهان اینترنشنال، جمهوری را قابل قبول دانست و درباره مذاکره با مهندس بازرگان گفت: کانال مذاکره خیلی ساده است. ما خودمان با یکدیگر تماس دوستانه داشتیم. رابطه به وسیله دوستان هم داریم ولی با ایشان به طور رسمی از وقتی نخستوزیر شدم و به اصطلاح از آقای خمینی حکم گرفتهاند تماس نداشتهایم. اگر آقای بازرگان میخواهند وزرایی در کابینه من داشته باشند ما حرفی نداریم. اتفاقاً آدمهای باارزشی در اطراف ایشان هستند. اگر ایشان بخواهند راجع به انتخابات آینده قانون اساسی و اینگونه مسائل صحبت کنند بنده آمادگی دارم ولی به عنوان اینکه بنده استعفا بدهم به نفع ایشان یا به نفع هر دولت دیگری، این مساله به نظر من در شرایط کنونی قابل طرح نیست.
به گزارش خبرگزاری فرانسه امروز نورالدین کیانوری دبیرکل حزب توده ایران با ستایش از آیتالله خمینی تاکید کرد: خطر کودتای خائنانه را نباید ناچیز شمرد.
اما یکی از اتفاقات مهم امشب و در تاریکی هوا رخ داد. حوالی ساعت ۲۱ امشب میان افراد گارد حکومتی و همافران درگیری مسلحانه اتفاق افتاد و عدهای کشته و زخمی شدند. تداوم صدای شلیک و همهمه و فریادهایی که از درون مرکز آموزش نیروی هوایی به گوش میرسید مردم را به خیابانها کشاند. گروه گروه مردم در حوالی خیابان تهراننو و شهباز به خیابانها ریختند و تکبیرگویان یکدیگر را از واقعهای که در نیروی هوایی رخ داد باخبر کردند و در اطراف میدان فوزیه مردم به هم پیوستند و به سمت خیابان تهراننو به راه افتادند.
ماجرا از این قرار بود که پس از اخبار ساعت ۲۰ تصاویری از حضور امام در خارج از کشور پخش شد و همافران در مرکز آموزش نیروی هوایی تکبیر گفتند و صلوات فرستادند که این مساله باعث خشم نیروهای گارد حکومتی شد و بین نظامیان طرفدار انقلاب و طرفدار شاه درگیری به وجود آمد. گفته میشود در این مرکز گاز اشکآور استفاده شده و صدای گلوله ممتد شنیده شده است و تعداد زیادی از دو طرف کشته شدهاند. مردم هم در خیابان و پشتبامها بانگ اللهاکبر سر دادند و برای کمک به سربازان نیروی هوایی، مسلح شدند.
انتهای پیام
منابع:
آرشیو روزنامه اطلاعات
آرشیو روزنامه کیهان
آرشیو روزنامه آیندگان
کتاب انقلاب و پیروزی؛ کارنامه و خاطرات سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ اکبر هاشمیرفسنجانی به اهتمام عباس بشیری، دفتر نشر معارف انقلاب
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، امیرالمومنین امام علی علیهالسلام در نامهای به یکی از عوامل جمع آوری مالیات: با ترس از خدایی که یکتاست و همتایی ندارد، حرکت کن، در سر راه هیچ مسلمانی را نترسان، یا با زور از زمین او نگذر، و افزون تر از حقوق الهی از او مگیر.
از علامه امینی پرسیدم: آخرین ذکرى که على ـ علیهالسلام ـ بر زبان مبارک جارى فرمود چه بود؟
مىفرماید: بعضى مىگویند پس از وصیتى که ذکر آن رفت امام علی(علیهالسلام) لحظهاى بیهوش شد و چون به هوش آمد دیگر سخنى جز لا اله الا الله از حضرت شنیده نشد تا جان به جان آفرین تسلیم فرمود.
البته گروهى دیگر ذکر کردهاند (۴) که حضرت ابتدا به فرشتگان خدا سلام داد سپس این آیات را زمزمه فرمود که المثل هذا للیعمل العاملون، (۵) یعنى براى چنین لحظاتى باید عمل کرده و بکوشند و ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون (۶) یعنى خدا با مردمى است که عمر خود را به تقوا و پرهیزکارى گذراندند و مردمى که همواره کار نیک مىکنند. آنگاه در واپسین دم حیات فرمود: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد عبده و رسوله.
مولانا؛ جلالالدین محمد بلخی
یکی از مشهورترین سرودههای مولوی، مثنوی بلندی است که یکی از مبارزات امیرالمومنین را روایت میکند؛ مبارزهای که با خدو انداختن فرد کافر، برخورد تأملبرانگیز و درسآموز حضرت علی (ع) را در پی دارد؛
از علی آموز اخلاص عمل/ شیر حق رادان مطهر از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت/ زود شمشیری بر آورد و شتافت
او خدو انداخت در روی علی/ افتخار هر نبی و هر وَلی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه/ سجده آرد پیش او در سجدهگاه
در زمان انداخت شمشیر آن علی/ کرد او اندر غزااش کاهلی
گشت حیران آن مبارز زین عمل/ وز نمودن عفو و رحمت بیمحل
گفت بر من تیغ تیز افراشتی/ از چه افکندی مرا بگذاشتی
....
گفت من تیغ از پی حق میزنم/ بندهی حقم نه مامور تنم
شیر حقم نیستم شیر هوا/ فعل من بر دین من باشد گوا
ما رمیت اذ رمیتم در حراب/ من چو تیغم وان زننده آفتاب
رخت خود را من ز ره بر داشتم/ غیر حق را من عدم انگاشتم
سایهایام کدخداام آفتاب/ حاجبم من نیستم او را حجاب
من چو تیغم پر گهرهای وصال/ زنده گردانم نه کشته در قتال
خون نپوشد گوهر تیغ مرا/ باد از جا کی برد میغ مرا
***
مولوی همچنین در غزلی زیبا، این گونه مهر و وابستگیاش را به امیرالمومنین (ع) ابراز میکند:
تا صورت پیوند جهان بود علی بود/ تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
آن قلعه گشایی که در قلعهی خیبر/ برکند به یک حمله و بگشود علی بود
آن گرد سرافراز که اندر ره اسلام/ تا کار نشد راست نیاسود، علی بود
شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود/ سلطان سخا و کرم و جود علی بود
آن شیر دلاور که برای طمع نفس/ بر خوان جهان پنجه نیالود، علی بود
سر دو جهان جمله ز پنهان و ز پیدا/ شمس الحق تبریز که بنمود، علی بود
آن عارف سجّاد، که خاک درش از قدر/ بر کنگرهی عرش بیفزود علی بود
مسجود ملایک که شد آدم، ز علی شد/ آدم چو یکی قبله و مسجود علی بود
هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم الیاس/ هم صالح پیغمبر و داوود علی بود
هم موسی وهم عیسی و هم خضر و هم ایوب/ هم یوسف و هم یونس و هم هود علی بود
آن لحمک لحمی، بشنو تا که بدانی/ آن یار که او نفس نبی بود علی بود
موسی و عصا و ید بیضا و نبوت/ در مصر به فرعون که بنمود، علی بود
عیسی به وجود آمد و در حال سخن گفت/ آن نطق و فصاحت که در او بود علی بود
خاتم که در انگشت سلیمان نبی بود علی بود/ آن نور خدایی که بر او بود علی بود
آن شاه سرافراز که اندر شب معراج/ با احمد مختار یکی بود علی بود
محمود نبودند کسانی که ندیدند/ کاندر ره دین احمد محمود علی بود
آن کاشف قرآنکه خدا در همه قرآن/ کردش صفت عصمت و بستود علی بود
چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم/ از روی یقین در همه موجود، علی بود
هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن/ هم عابد و هم معبد و معبود، علی بود
این کفر نباشد، سخن کفر نه این است/ تا هست علی باشد و تا بود علی بود
***
یا غزلهایی با مطلعهای
آن شاه که با دانش و دین بود علی بود/ مسجود ملک ساجد و معبود علی بود
و
شاه ما شاه است و نامش مرتضاست/ در دو عالم شاه ما شیر خداست
فردوسی
ابوالقاسم فردوسی توسی که روایتگر جاودانه شاهنامه است، در اقصینقات اشعارِ حماسی خود، گریزهایی دارد به جایگاه و شأن والای علیابن ابیطالب (ع). او قهرمان واقعی را علی میداند و قهرمانهای داستانش را با صفات او مطابق میگیرد. ضمن اینکه این شاعر بزرگ، پرداختهای مکرری به خصائل و جایگاه امیرالمومنین دارد، آنچنانکه در ابیات زیر میخوانیم:
مرا غمز کردند کان پر سخن/ به مهر نبی و علی شد کهن
***
نترسم که دارم ز روشن دلی/ به دل مهرجان نبی و علی
***
که من شهر علمم، علیم در است/ درست این سخن قول پیغمبر است...
***
...چهارم علی بود جفت بتول/ که او را به خوبی ستاید رسول
***
از او بر روان محمد درود/ به یارانش بر هر یکی برفزود
***
سر انجمن بد ز یاران علی/ که خواندش پیمبر علی ولی
***
وگر در دلت هیچ مهر علی است/ تو را روز محشر به خواهش ولی است
***
یا این ابیات متوالی
پس از مصطفی مدح شیر خدا/ بود نزد ارباب عرفان روا
به مدح علی خامه سر میکنم/ زمین تا فلک پر گهر میکنم...
ز جولانگه غیب بیرون خرام/ برون آر تیغ علی از نیام
سر دشمنان از بدن دور کن/ برای دل دوستان سور کن
حافظ
خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی که سرودههایش، همواره در دل و جان ایرانیان جای داشته نیز از شاعران مطرح پارسیسراست که در سرودههایش چندین و چندبار به مدح امام علی (ع) پرداخته است. اما این غزل، میتواند برآیندی باشد بر علاقه حافظ به مولای متقیان؛
طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف/ گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف
طرف کرم ز کس نبست این دل پرامید من/ گر چه سخن همیبرد قصه من به هر طرف
از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد/ وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف
ابروی دوست کی شود دست کش خیال من/ کس نزدهست از این کمان تیر مراد بر هدف
چند به ناز پرورم مهر بتان سنگ دل/ یاد پدر نمیکنند این پسران ناخلف
من به خیال زاهدی گوشه نشین و طرفه آنک/ مغبچهای ز هر طرف میزندم به چنگ و دف
بیخبرند زاهدان نقش بخوان و لا تقل/ مست ریاست محتسب باده بده و لا تخف
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد/ پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق/ بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
سعدی
استاد سخن؛ سعدی نیز از این قافله جا نمانده و در آثار خود، مکررا مهری که از امیرمومنان به دل داشته را بیان کرده است. این غزل، نمونه تمام قدی از این محبت است:
کس را چه زور و زهره که وصف علی کند؟/ جبار در مناقب او گفته: «هل اتی»
زورآزمای قلعه خیبر که بند او/ در یکدگر شکست به بازوی لافتی
مردی که در مصاف، زره پیش بسته بود/ تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا
شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود/ جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا
دیباچه مروت و سلطان معرفت/ لشکرکش فتوت و سردار اتقیا
فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست/ ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی
یا رب، به نسل طاهر اولاد فاطمه/ یا رب، به خون پاک شهیدان کربلا
دلهای خسته را به کرم مرهمی فرست/ ای نام اعظمت درِ گنجینه شفا